معنی از سوغات تویسرکان

حل جدول

سوغات تویسرکان

گردو


از سوغات تویسرکان

سوغات معروف این شهر گردو است که طرفداران زیادی در کشور و بیرون از کشور دارد از دیگر سوغات این شهر میتوان به روغن حیوانی کماج نقل کشمش و شیره انگور اشاره کرد. از جمله سوغات های تویسرکان: نقل و نبات، بادام، پشمک، عسل، سماق، انواع الوهای مرغوب، صنایع دستی چوبی، شاطه، حلواهای محلی.

آلو بخارا


سوغات

رهاورد

ره آورد، ارمغان

نورهان

لغت نامه دهخدا

تویسرکان

تویسرکان. [س َ / س ِ] (اِخ) قصبه ای است در حوالی و جانب شمالی نهاوند.... (انجمن آرا) (آنندراج). یکی از بخشهای ولایت ثلاث قدیم (ملایر - نهاوند - تویسرکان) که اینک از شهرستانهای استان پنجم کشور است. وجه تسمیه ٔ آن از دو کلمه ٔ توی و سرکان ترکیب شده و نام دو قصبه ٔبزرگ قدیمی است. توی شهر فعلی و سرکان نام قصبه ای است در 6 هزارگزی شمال توی. در حال حاضر قصبه ٔ سرکان همان سرکان نامیده می شود ولی توی به تنهائی گفته نمیشود و کلمه ٔ تویسرکان نام خاص شهر مرکز شهرستان است.شهرستان تویسرکان محدود است: از طرف شمال به کوه الوند، از شمال باختری به بخش اسدآباد شهرستان همدان، از خاور به شهرستان ملایر، از جنوب به شهرستان نهاوند، از باختر به بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان. شهرستان تویسرکان در دره های دامنه ٔ جنوب باختری کوه الوندواقع است و شعبه های مختلف این کوه از هر سمت، شهرستان تویسرکان را فراگرفته است. کوههای خان گرمز، کمرزرد، کلیان و سیاه دره از ارتفاعات این شهرستان بشمار می آیند. رودخانه های مهم آن کرزان رود و خرم رود است. محصول عمده ٔ این شهرستان غلات و میوه و خشکبار و توتون و پنبه و پوست و پشم و چوب و صنایع دستی قالی و قالیچه است. این شهرستان از سه دهستان تشکیل یافته است: 1- کرزان رود با 36 آبادی و 41000 تن سکنه. 2- خرم رود با 39 آبادی و 17000 تن سکنه. 3- قلقل رود با 40 آبادی و 19000 تن سکنه. شهر تویسرکان در یکی از دره های باختری و خوش آب و هوای کوه الوند واقع است و 15000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


سوغات

سوغات. [س َ] (ترکی - مغولی، اِ) تحفه. هدیه. (از آنندراج). تحفه. هدیه. (مجموعه ٔ مترادفات ص 88). ره آورد. (فرهنگ رشیدی) (غیاث). ره آورد که دوستان برای دوستان آرند و مطلق ارمغان و بخشش را نیز گویند و این زبان خوارزمی است. (مننسکی ازتتمه ٔ برهان چ هند، یادداشت بخط مولف):
گر نسیم سحر از زلف تو بویی آرد
جان فشانیم بسوغات نسیم تو نه سیم.
سعدی (خواتیم).
بهتر از جان به بر ای خواجه متاعی به در دوست
که بسوغات نبرده ست کسی زیره بکرمان.
سنجر کاشی (از آنندراج).

فرهنگ معین

سوغات

هدیه، تحفه، ره آورد. [خوانش: (سَ یا سُ) [تر.] (اِ.)]

فارسی به عربی

سوغات

حاجه تذکاریه

فارسی به آلمانی

سوغات

Andenken (n), Reiseandenken (n)

فرهنگ عمید

سوغات

هدیه‌ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد، راه‌آورد، ره‌آورد، ارمغان،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سوغات

ره آورد

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوغات

ارمغان، تحفه، رهاورد، هدیه

واژه پیشنهادی

سوغات

نورهان

معادل ابجد

از سوغات تویسرکان

2222

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری